آقای جعفر پاکزاد– خبرنگار روزنامه همشهری آیه – مصاحبهای را با محمد حسن ارجمندی پیرامون کتابها و آثار او انجام داد که خلاصۀ این مطاحبه در شماره خرداد ۱۳۹۵ این مجله به چاپ رسید. متن و تصویر این مصاحبه در ادامه آمده است.
ارجمندی در این مصاحبه از آغاز ورودش به دنیای شعر و نویسندگی، دیدگاهها، تعلقات خاطر و حوزۀ فعالیتهای ادبیاش گفته و به معرفی آثار و کتابهای خود پرداخته است. متن کامل این مصاحبه به قلم جعفر پاکزاد و پس از آن تصویر خلاصه این مصاحبه در مجلۀ آیه تقدیم میشود.
……………………………
گفتوگو با محمدحسن ارجمندي، شاعر، نويسنده و مستندساز
نقره داغ خداييم
كتابخانهاي كوچك اما پر از كتاب با چند تنديس كه از جشنوارههاي مختلف گرفته گوشهي خانه خودش را به رخ مهمانان ميكشد. ميزبان مهربان است و مثل شعرهايش لطيف و پراحساس. هم شعر ميگويد، هم داستان مينويسد و هم دستي در ساخت فيلمهاي مستند دارد كه بيشتر راوي سبك زندگي مادران شهداست. قلم كه به دست ميگيرد آنقدر عاشقانه با خدايش سخن میگوید كه وقتي چشم از كاغذ برميدارد، متوجه ميشود چندين صفحه راز و نياز بر كاغذ نگاشته. تاكنون از محمدحسن ارجمندي كتابهاي مختلفي دربارهي ائمه(عليهمالسلام) به ويژه امام علي(ع) به چاپ رسيده و مستندهاي مختلفي از تلويزيون پخش شده. همين بهانهي خوبي بود تا در ماه مبارك رمضان كه به نام اميرالمومنين متبرك است سراغش برويم تا از ورودش به دنياي هنر و شعر و نويسندگي برايمان بگويد.
میزبان، مهربان است و مثل شعرهایش لطیف و پراحساس. کتابخانهای کوچک اما پر از کتاب با چند تندیس که از جشنوارههای مختلف گرفته گوشهي خانه خودش را به رخ مهمان میکشد. هم شعر میگوید و هم داستان مینویسد. دستی هم در ساخت فیلمهای مستند دارد و امروز به یکی از دغدغههایش تبدیل شده. همه چیز برای یک گفتوگوی صمیمانه دربارهی آشناییاش با شعر یا نوشتن رمانهایش فراهم است. راستی مستندهایی را که ساخته نباید از قلم بیندازیم. خدا ذائقهاش را با هنر درآمیخته. به همه چیز خدا، پیامبر، ائمه، زندگی و خانواده از نگاه ادبیات مینگرد. قلم که به دست میگیرد آنقدر عاشقانه با خدایش سخن میگوید که وقتی چشم از کاغذ برمیدارد، متوجه میشود چندین صفحه راز و نیاز بر کاغذ نگاشته. او یکی از هنرمندان کشور است که روح هنرمندانهاش را به کار بسته تا برای خدا و مخلوقات پاک و معصومش قلم بزند. محمدحسن ارجمندی، شاعر، نویسنده، کارگردان و مستندساز جوان هنرمندی است که سالهای سال است قلم به دست گرفته و مینویسد. کتابهایی که از او منتشر شده، اشعاری که از او به جا مانده و فیلمهای کوتاه و مستندهای زیبایی که از شهدای گمنام ساخته گوشهای از فعالیتهای این هنرمند جوان است. کارهای هنری محمدحسن باعث شد با او دیداری داشته باشیم تا از ورودش به دنیای هنر و شعر و نویسندگی برایمان بگويد.
در معرکة عشق
شاعر جوان حرفهایش را از کتابی که برای امام حسین(ع) نوشته (در معرکهي عشق) آغاز میکند؛ «این کتاب شاید تنها کتاب شعر تکبیتی است که دربارهي امام حسین(ع) نوشته شده. در این کتاب ۱۵۷۷ تکبیت دربارهي ماجرای كربلا از ابتدای حرکت کاروان امام حسین(ع) به سمت کوفه تا رسیدن به کربلا و قیام عاشورا سرودهام. این تکبیتها را فقط برای امام حسین نسرودهام بلکه دربارهي همهي افراد حاضر در کربلا نیز تکبیت گفتهام و این لیاقتی است که امام شهید نصیبم کرد. به هر حال در روزگار ما مردم حوصلهي خواندن اشعار طولانی را ندارند. به عنوان مثال اگر من بیایم و غزلی دربارهي امام حسین(ع) بگویم شاید خوانندهای پیدا شود و آن را بخواند اما شاید در تمامی این شعر فقط یک بیت آن بتواند خواننده را جذب کند. اینجاست که با خودم گفتم چرا من همان یکبیت را به صورت تکی نگویم».
داستانهایی از جملات نهجالبلاغه
ارجمندی كه وارد دههي چهارم زندگیاش شده هنوز دغدغههایش رنگ و بوی جوانی دارد؛ «نسل جدید پرسشگر و هوشمندتر از نسل ماست. به همین دليل اگر قصد داریم راه را به آنها نشان دهیم باید توجیه منطقی برایشان بیاوریم. به نظرم از روشهای تبلیغی دینی دهههای گذشته نمیتوان برای جذب جوانان به معنویت استفاده کرد. این موضوع آنقدر برایم مهم است که سعی کردهام در بیشتر آثارم از پنجرهای نو به مسائل دینی و معنوی نگاه کنم. به عنوان مثال کتابی دارم به نام «زندگی بهتر». این کتاب مجموعه داستانهای کوتاهی است که با الهام از تکجملات حضرت امير(ع) نوشتهام. ماجرای نگاشتن این کتاب از آنجا آغاز شد که دیدم همهي ما نهجالبلاغه داریم اما شاید کمتر سراغ آن رفتهایم. البته شاید مطالعه نکردن آن به دلیل ترجمههای بعضا دشواری است که از نهجالبلاغه شده. برای همین دست به کار شدم و حدود ۱۱۰ جمله از غررالحکم و نهجالبلاغه را انتخاب کردم و از هر جمله، داستانی کوتاه به تناسب مفهوم آن نوشتم. در پينوشت هر داستان هم خواننده را به جملهای که داستان از مفهوم آن الهام گرفته شده ارجاع دادم».
کتابهایی که نوشتهام
او قبل از اینکه کتاب «زندگی بهتر» را بنویسید کتاب دیگری به نام «علی(ع)؛ خورشید بیغروب» را نوشته و به چاپ رسانده. این کتاب را که به صورت نثر و نظم است سال ۷۹ به رشتهي تحریر درآورده؛ «در این کتاب هم مانند کتاب «زندگی خوب» ۱۰۰ جمله از غررالحکم و نهجالبلاغه را انتخاب کردم و برای هر کدام از این جملات پندآموز حضرت امیر(ع)، ۵ تا ۱۰ بیت در قالب مثنوی سرودم. بخش نثر این کتاب زبان حال ذوالفقار، سجادهي امام، زره امام و… است».
او دربارهي کتابهای دیگری که تاکنون نوشته اینگونه توضیح میدهد: «کتابهایم به چهار دسته تقسیم میشوند. دستهي نخست آثاری هستند که در خصوص ائمه اطهار(علیهمالسلام) نوشتهام شامل: «علی(ع)؛ خورشید بیغروب»، «چهارده»، «در معرکهي عشق» و «قطره قطره تا دریا». گروه دوم کتابهای نیایشی «پلههای آسمان» و «لطفا پیغام بگذارید» است. دستهي سوم هم شامل کتابهای داستانی و رمانهایی همچون «آینهها را باور کن»، «باگرو» و «زندگی بهتر» است و دستهي چهارم شامل عاشقانههایی دربارهي خداست که کتابهای «خدا و رایانه» و «زیر باران نماز» در آن میگنجند.
من و علی حاتمی
اینکه چطور محمدحسن ارجمندی وارد دنیای نوشتن شد و به عنوان یک نویسنده کارش را ادامه داد ماجرای جالبی دارد. علاقه به ادبیات و نوشتن برای او در نوجوانی و با الهام از آثار هنری مرحوم علی حاتمی آغاز شد؛ «با اینکه در رشتهي علوم تجربی درس میخواندم اما به فیلم و داستان علاقهي زیادی داشتم و با دیدن سریال «هزار دستان» جرقهي ابتدایی ورودم به دنیای نویسندگی زده شد. علی حاتمی و نوع ادبیات و نگاه ایشان برای من خیلی جالب و جذاب بود. آنقدر به آثار و دیالوگهای سریال «هزار دستان» علاقهمند بودم که دو قسمت آخر این سریال را ضبط کردم و بارها و بارها آن را گوش دادم. این تاثیرگذاری به حدی زیاد بود که سعی کردم سیاهمشقهای اولیهام را به ادبیات علی حاتمی نزدیک کنم.» ارجمندی نخستین تلاشهایش برای نویسندگی خوب به خاطر دارد و میگوید: «نخستین داستانهایم را در فضایی طنز و با الهام از «قصههای مجید» هوشنگ مرادی کرمانی نوشتم و نامش را گذاشتم «داستانهای محمد. این کتاب برگرفته از خاطرات نوجوانی خودم بود. اگرچه کاستیهای زیادی داشت اما برایم باارزش است. بعد از این بود که شروع به نوشتن کردم. این علاقه همچنان ادامه داشت تا اینکه در رشتهي مهندسی زراعت و اصلاحات نباتات دانشگاه تهران مشغول تحصیل شدم. با این حال دست از نوشتن و سرودن برنداشتم. در همان دانشگاه بود که با یک اتفاق ساده بیش از پیش به گفتن شعر ترغیب شدم. يك روز در خوابگاه دانشگاه ناگهان یکی از شیشههای خوابگاه شکست و صدای مهیبی به گوش رسید. همانجا بود که ناخودآگاه این بیت به ذهنم رسيد: «مشکن شیشهي عمرم به سرانگشت اشارت/ که خدا میدهد صد غم و اندوه بشارت».
ساخت فیلمهای مستند
کارهای ارجمندی به اینجا ختم نمیشوند. او كه تجربهي ساخت مستند و برنامههای تلویزیونی را هم دارد، میگوید: «با توجه به علاقهای که به نوشتن داشتم وقتی وارد صداوسیما شدم به عنوان نویسنده و گزارشگر کارم را در تلویزیون شروع کردم و با راهنماییهای همکارم فرج سرخیلی در نگارش و ساخت کلیپهایی مشارکت کردم. تداوم همکاری با او به نویسندگی و کارگردانی شش کلیپ محرمی انجامید. یکی از این کلیپها كه دربارهي حضرت ابالفضل(ع) بود در شب عاشورا از تلویزیون پخش شد. بعد از آن چند فیلم کوتاه از جمله فیلمی با عنوان «احساس مشترک» ساختم که بارها از تلویزیون پخش شده».
آخرین فیلم ارجمندی فیلم کوتاه «نامهای به آسمان» است كه ماجرای پسر هفت سالهای است که پدر آتشنشانش در یک عملیات شهید شده. او میگوید: «خوشبختانه این فیلم تا امروز به ۱۳ جشنوارهي داخلی و خارجی راه پیدا کرده». او در ادامه از کارگردانی مستند «قصهي باران» برایمان میگوید که دربارهي شهدای گمنام و گروههای تفحص است. ارجمندي بعد از آن مستند «قصهي باران» را با موضوع تاثیر قیام عاشورا بر حماسهي خرمشهر و دفاع مقدس ساخت. کار دیگر او به سفارش سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران دربارهي مادران شهدای گمنام است. خودش میگوید: «این افتخاری است که شهدا به من دادند تا بتوانم هنرم را برای آنها خرج کنم».
نگاه امیدوارانهي هنرمند
امید به آینده، امید به مهربانی و بزرگواری خدا را میتوان در آثار محمدحسن ارجمندي به خوبی دید. نگاه امیدوارانهي او به زندگی آدم را سر ذوق میآورد. او میگوید: «متاسفانه این روزها یکی از آسیبهایی که شعر ما را تهدید میکند، نگاه یأسآلودی است که هنرمندان به مسائل اطرافشان دارند. من همیشه در شعرهایم سعی داشتهام زیبایی ارتباط با خدا و امید و عشق الهی را فریاد کنم. حسن هنر ما در رنگارنگ بودن آن است. هر کسی سبکی در کار هنریاش دارد اما چقدر خوب است که یک اثر هنری نگاه امیدوارانهای داشته باشد. یک شاعر باید حرکتی رو به جلو در خوانندهي اثرش ایجاد كرده و او را به تعالی دعوت کند. متاسفانه مردم ما کم شعر میخوانند. مرحوم قیصر امینپور میگفت زندگی مردم ایران آمیخته با شعر است و شعر در همهي شئون زندگی ما جاری است. در ضربالمثلها و در عزا و عروسیهایمان اما سرانهي مطالعهي کتاب در جامعهي ما پایین است و از آن بیشتر شعرخوانی مورد کملطفی است».
همراهی خانواده
هیچوقت انسان نمیتواند در یک شورهزار بذر بکارد چراکه زمین شورهزار به بذر مجال آرامش نمیدهد اما یک بذر در زمین سفت و آرام و مستعد به خوبی رشد و پرورش مییابد. در زندگی ما انسانها یک زمین آرام و مستعد به نام خانواده وجود دارد. یک هنرمند زمانی کارش را به نحو احسن انجام میدهد و میتواند با اثرش آرامش را به دیگران هدیه کند که خودش این آرامش را لمس کرده باشد. بدون شک این آرامش را جز درون خانواده نمیتوانیم بیابیم. همانطور که خانوادهي من با تحمل سختیهای زندگی، آرامشی به من هدیه دادند که در خلق آثارم تاثیر بسزایی داشت.
آینهها را باور کن
«آینهها را باور کن» کتابی است که محمدحسن ارجمندی خواندنش را به والدین توصیه میکند؛ «در این کتاب خاطرات دو تا پنج سالگی دخترم را نوشتم. در بخش اول هر فصل با زبانی طنز خاطرهای از دوران بچگی دخترم گفتهام و در بخش دوم به تبیین شباهت ارتباط والدین با فرزندشان با رابطهي انسان با خدا پرداخته و به تناسب موضوع این شباهت را بیان کردهام».
نیایشنامهي فارسی
زمانی که در رادیو قرآن فعالیت میکردم حدود سه ماه ۹۰ صفحه بدون تکرار نیایش نوشتم و بعد سراغ دعای جوشن کبیر رفتم. این بار براساس هر یک از اسماء الهی در این دعا یک نیایش نوشتم. این کار باعث شد نیایشنامهي فارسی بزرگی جمع کنم که به زودی به چاپ میرسد.
………………………………….

