نوشته: محمد حسن ارجمندی
در ماه رمضان، در هر شهر همه روزهدارها در یک محدودة زمانی از سحر برمیخیزند و در یک زمان کاملاً مشخص(اذان صبح)، لب از تناول میبندند و در یک زمان کاملاً مشخص(اذان مغرب)، افطار میکنند. این برنامه برای هر خانواده به مدت ۳۰ روز تکرار میشود و نظمی ناخودآگاه زندگی خانوادهها را در برمیگیرد. همه بدون آنکه بدانند به این نظم عادت میکنند و از آن لذت میبرند. همه به طور مشخص میدانند، چه زمانی گرد سفره مینشینند و چه زمانی دست از خوردن میکشند. روزهدارها یک ماه طعم خوش نظم را میچشند، نظمی که در ماههای دیگر کمتر میتوان به آن پایبند بود. آیا دقت کردهاید که چرا خیلی از افراد به زبان میآورند یا دست کم به این جمله میاندیشند که:«چقدر در ماه رمضان وقت اضافه میآید!؟»
آیا این فرصتها- که در ماههای دیگر به دنبال آن میگردیم و در ماه رمضان به وفور آنها را مییابیم- نتیجة نظم ذاتی ماه رمضان نیست؟ آیا بخشی از این نظم را نمیتوان در ماههای دیگر ایجاد کرد و از آن بهرهمند شد؟
در ماههای دیگر -چه در خانه و چه در محل کار- به دنبال فرصتها و وقتهای خالی میگردیم اما در ماه رمضان، فرصتها چنان پیش روی ما رژه میروند و خودنمایی میکنند که با خود میاندیشیم این فرصتها در ماههای قبل کجا بودند. در چنین مواقعی ما مثل گرسنهای که از فرط گرسنگی -به اصطلاح- سنگ هم میخورد، به سفرهای پرنعمت رسیدهایم و نمیدانیم از کدام بخوریم؟ فرصتهای فراوان در ماه رمضان همان غذاهایی هستند که وقتی با آنها روبرو میشویم، آنقدر متعجب و ذوقزده هستیم که گاه نمیدانیم چگونه از آنها استفاده کنیم.
حالا این وقتها کجاست؟
خیلی از این وقتها صرف خوردن و آشامیدنها، پیشزمینهها و پسزمینههای آن میشوند و ماه رمضان به ما مجال مدیریت این فرصتها را میدهد. فرصتهایی که هست و آنها را از دست میدهیم.