روز جمعه- روز بعد از حادثة تلخ و غمانگیز پلاسکو -دوست عزیزم آقای هاشم بوستانی با من تماس گرفت. برخلاف همیشه که شادمانه صحبت میکرد، صدایش غمگین بود. این غم، حال همة مردم ایران بود. به من گفت:« احسان صاحبجمعیان خواسته یه کلیپ و آهنگ برای شهدای آتشنشان بسازیم. لطفا شعرش رو بگو تا من هم آهنگسازیش کنم.»
از صبح در فکر بودم که چه بسرایم. بیشتر ناراحت خانوادههای آتشنشانهای محبوس در ساختمان بودم و اینکه چقدر دوست دارند عزیزانشان زنده باشند و آوارها را بردارند و ببینند یک جا پناه گرفتهاند و سالم بیرون آورده میشوند برای همین این مصراع در ذهنم شکفت:«زیر آوار غمت کیست نجاتم بدهد»
بعد با خود گفتم: «ولی هاشم میخواهد آهنگ پاپ بسازد و باید شعر محاوره(ترانه) برایش بسرایم»
اما هرچه تلاش میکردم حال و هوای ترانه به ذهنم نمیرسید. تا اینکه تصمیم گرفتم در قالب شعر کلاسیک و مثنوی شعر را بسرایم و نتیجه آن شد شعری که در ادامه خواهید خواند. شعر را صبح شنبه برای هاشم فرستادم و او مشغول شد و بعد برایم تعریف کرد که یک شب برای اینکه بتواند حس کار را درک کند به اتاقی رفته بود و در خلوت شعر را خوانده بود و وقتی به بیت
چشم این پنجره باز است که برمیگردی
دستها گرم نماز است که برمیگردی
که با خواندن این بیت گریهاش گرفته بود.
بعد آهنگ ساخته شد و با طراحی آقای صاحب جمعیان و تدوی آقای امیرحسین علیزاده این کلیپ آماده و از تلویزیون پخش شد.
عوامل اثر:
آهنگساز و خواننده: هاشم بوستانی
شاعر: محمد حسن ارجمندی
تدوین:امیرحسین علیزاده
طراح: احسان صاحبجمعیان